Document Type : Research Paper
Author
کارشناس ارشد علوم سیاسی ، کارشناس فرهنگی دانشگاه فرهنگیان پردیس حکیم فروسی البرز
Abstract
Keywords
چکیده
انقلاب اسلامی ایران را میتوان یکی از مهم ترین پدیدههای قرن بیستم دانست. در روابط سیاسی- اجتماعی جوامع مدرن، نقشپذیری طبقه متوسط جدید در مشارکتهای سیاسی، فرهنگی جامعه نکتهای قابل کتمان میباشد. این طبقه، کانون فعالیتهای سیاسی و فرهنگی در درون جامعه شهری جدید است و این در حالی است که طبقه متوسط جدید به لحاظ جایگاه اجتماعی و اقتصادی بینابینی خود گرفتار حفظ موقعیت و تراکم و انباشت نامحدود ثروت نیست و به خاطر موقعیتهای شغلی خود بار اصلی انقلابها، تحولات و اصلاحات آن را بر دوش دارد. تلاش رژیم پهلوی برای حفظ نظام سیاسی پدرشاهی نوین خود که عملاً با مشارکت طبقات اجتماعی منافات داشت و ورود اکثر کشورهای جهان در عرصه توسعه و نوسازی که موجب برانگیختن احساس جمعی طبقه متوسط جدید در ایران گردید رژیم را با معضلات خاصی مواجه ساخت و عملا حکومت را واداشت تا در برخورد با طبقات اجتماعی سیاست دوگانهای اتخاذ نماید و به مهار و کنترل طبقات اجتماعی اقدام نماید.در همین راستا روند نوسازی که در دوران پهلوی دوم تشدید گردید، بیتوجهی به طبقه متوسط جدید در روند عملکرد حزب رستاخیز در بیگانه سازی هرچه بیشتر این طبقه از حکومت و ساختار پدرشاهی نوین قدرت که با ظهور و قدرتیابی طبقه متوسط جدید مخالف است، بهرهگیری از آموزههای اسلامی- انقلابی، ناتوانی رژیم در سرکوب اعتراضات و پذیرش نقش رهبری امام خمینی(ره) در این طبقه رامیتوان از اصلیترین عوامل تقابل طبقه متوسط با رژیم پهلوی و تاثیر گذاری ایشان در روند شکلگیری انقلاب اسلامی دانست.
کلیدواژه: انقلاب اسلامی، پهلوی، طبقه متوسط جدید، امام خمینی(ره)
1. مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور، ناظران را با پدیدهای تازه در صحنه سیاسی جهان روبهرو ساخت. این پدیده بنا به ماهیت، اهداف و سرشت خود در هیچ یک از معیارهای سیاسی جهان نمیگنجد. از اینرو، شناخت عمیق و همه جانبه از ابعاد، وجوه، ایدئولوژی، بازتاب، دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و شیوههای مبارزاتی در آن، همواره مورد توجه و اعتنا بوده است.
این توجه و اعتنا بیانگر آن است که انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از موثرترین پدیدههای دهههای پایانی قرن بیستم، تاثیرات و بازتابهای گستردهای در ایران، منطقه و جهان داشته و از ابعاد گوناگون مورد توجه و مطالعه صاحب نظران، سیاستمداران و نظریهپردازان ایرانی و غیر ایرانی واقع شده است.
این در حالی است که در روابط سیاسی- اجتماعی جوامع مدرن، طبقه متوسط جدید در مشارکتهای سیاسی و فرهنگی جامعه نقش بسیاری دارد. این طبقه که تحت تاثیر بسیاری از تحولات حاکم بر دنیای مدرنیسم قرار دارد، کانون فعالیتهای بسیاری در درون جامعه شهری جدید است. در قرائتهای جدبد مطالعات اجتماعی نظر بر آن است که بار اصلی انقلابها، تحولات و اصلاحات سیاسی و اجتماعی و توسعه به معنای اقتصادی و سیاسی بر دوش این طبقه قرار دارد.چرا که به لحاظ جایگاه اجتماعی و اقتصادی بینابینی خود گرفتار حفظ موقعیت و تراکم و انباشت نامحدود ثروت نیست و مجال و فرصت بیشتری برای پرداختن به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد.
در واقع میتوان اذعان داشت که برای حفظ ثبات اجتماعی، انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و حفظ نظام سیاسی کشور لازم است نقش طبقه متوسط جدید در دورههای معاصر تاریخ سیاسی ایران به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد. خصوصا در دوران پهلوی که دوره نوزایی و رشد ناموزون طبقه متوسط جدید در ایران محسوب میگردد. در جامعه شناسی سیاسی طبقات جدید ایران، حضور طبقه متوسط جدید و تبیین دقیق جایگاه آن در عرصههای سیاسی، اجتماعی از اولویتهای بالایی برخوردار است.(مقصودی و دیگران، 315:1386)
2. مفهوم طبقه
افراد جوامع انسانی از لحاظ حرفه، احراز حیثیت، نفوذ، قدرت و مشخصات فرهنگی از یکدیگر متمایز بوده و از این رو در سازمانها و فعالیتهای گروهی کارکردهای گوناگونی را به ظهور میرسانند. بروز این کارکردها، موقعیت اجتماعی افراد را تعیین مینماید و بر اساس تمایز نقشها و کارکردهای اجتماعی، تفکیک اجتماعی صورت میپذیرد. قشر بندی اجتماعی نوع ویژهای از تفکیک اجتماعی به شمار رفته است که در آن سلسله مراتب منظم موقعیتهای اجتماعی حائز اهمیت خواهد بود.
در حقیقت طبقه یکی از انواع قشربندیهای اجتماعی را تشکیل میدهد.تا قرن نوزدهم اصطلاح «رسته» به جای «طبقه»به کار میرفت.طبقه از قرن نوزدهم و برای اولین بار توسط آدام اسمیت در کتاب «ثروت ملل» به کار برده شد.اصطلاح طبقه با ظهور کارل مارکس معنای ویژهای یافت و به یکی از مفاهیم بنیادی در علوم اجتماعی معاصر تبدیل شد.(همان :315)
3. الگوی مناسب در توضیح طبقه سیاسی متوسط جدید در ایران عصر پهلوی
در جامعه شناسی سیاسی ایران مطالعه نیروهای اجتماعی مطابق الگوی مارکسیستی اکونومیستی کارساز نیست و نمیتوان آن را بر پایه خاستگاه اقتصادی تعریف و تبیین کرد.اعضای این طبقه دارای منزلت و موقعیتهای اجتماعی متععدی هستند که صرفا بر شرایط اقتصادی آنها دلالت ندارد، بلکه موقعیت اجتماعی، شغلی، فرهنگی و اداری در کنار موقعیت اقتصادی وجه مشخصه طبقه متوسط جدید است.
آبراهامیان در مقدمه کتاب"جامعه شناسی سیاسی در ایران" دو نوع نیروی اجتماعی را معرفی میکند.گروه های قومی و طبقات اجتماعی.وی گروه های اجتماعی را بر اساس موقعیتهای اقتصادی، فرهنگی و منزلتهای اجتماعی که متاثر از ارتباطات مشترک با ابزار تولید و خاستگاه فرهنگی وپیوند زبانی و مذهبی است به شکل منسجم تقسیم بندی مینماید.
4. فرآیند طبقه سازی در ایران عصر پهلوی
عدهای بر این عقیدهاند که طبقه متوسط جدید از زمان رضا شاه شکل گرفت و از برجستهترین تحولات این دوران به شمار میرود. در این زمان تعداد شاغلان ادارات دولتی جدید به خصوص سازمانهای ارتش رو به رشد گذاشت و طبقه جدیدی از افسران ارتش، پزشکان، وکلا، معلمان، مهندسان، روزنامهنگاران، نویسندگان و صاحبان جدید سرمایه به وجود آمد. آموزشها و ارزشهای تازه اروپایی بر رشد طبقه متوسط جدید در این دوران تاثیر بسزایی داشت و گروه تحصیل کرده اداری نسبت به گروههای سنتی آشنایی بیشتری با تمدن غرب پیدا کرد.در راستای چنین شرایط اجتماعی رضا شاه در حمایت از شکلگیری طبقه متوسط جدید اقدام به تقویت سرمایهداری متمرکز و تضعیف طبقه متوسط سنتی نمود. اعضای این طبقه کارگزاران اصلی"دولتسازی" و نوسازی دوره پهلوی بودند. با این وجود فقدان مشارکت سیاسی، به ویژه در دو دهه آخرسلسله پهلوی، باعث دلسردی، نارضایتی و در نهایت مخالفت فعال علیه رژیم در میان شماری از اعضای این طبقه گردید.در تهران سال 1307 حدود24000کارمند وجود داشت که نیمی از آنان برخوردار ازپایگاه طبقه متوسط بودند.در حال1335 حدود240000 کارمند دفتری، فنی و اداری وجود داشت که در سال1355 به حدود یک میلیون نفر رسید.
طبقه متوسط جدید در زمان سلطنت پهلوی دارای موقعیت خوبی بود. در دوران رضا شاه این طبقه پیوند خود را با فرهنگ سنتی حفظ کرده بود، اما پس از ان دوران به تدریج در مسیر غربگرایی گام نهاد و تا حد زیادی از فرهنگ عامه به ویژه ارزشهای اسلامی جدا شد. تعدادی از اعضای این طبقه منافع مادی و تمایلات خود را با برنامه نوسازی رژیم سازگار میدیدند و این امر وجه اشتراک رزیم با این طبقه بود.(همان:319)
البته از تاثیرات طبقه متوسط جدید و حزب توده در این دوران نیز نباید غفلت ورزید. حزب توده که در سال1320ه.ش با توسل کلی به همه مردم صرف نظر از طبقه، به منظور اتحاد در جنبشی عمومی بر ضد دیکتاتوری رضاشاه آغاز شد در عرض سه سال به تدریج رویکرد خود را محدود کرد؛ به طوری که در سال1332 خود را «پیشگام پرولتاریا و دهقانان بیزمین» عنوان میکرد. البته تصویر حزب توده از خود کاملا با واقعیت سازگار نبود؛ زیرا هرچند مزدبگیران کمک کردند که در سرتاسر سیزده سال بین1320 و 1332جنبش پایگاه تودهای وسیعی بیابد، با این حال طبقه متوسط جدید بود که بخش بزرگی از ردههای بالایی، میانی و پایینی حزب را تشکیل میداد. طبقه متوسط جدید همچنین بخش مهمی از اعضای عادی و هواداران حزب را شامل میشد.
در بین طبقه متوسط حقوق بگیر وسعت موفقیت حزب توده اشکار بود اما دلایل این توفبق معلوم نبود. برای درک این مسئله لازم است نیروهای اقتصادی، اجتماعی و عقیدتی را که روشنفکران را به سوی حزب توده راندند، بررسی کنیم.
مساله اساسی اقتصادی پیشروی طبقه متوسط حقوقبگیر، تورم تصاعدی بود. هزینه زندگی در مراکز شهری در واپسین سال های سلطنت رضاشاه از شاخص100در سالهای1315و 1316 به 162 در سالهای1319 و 1320 افزایش یافته، در زمان جنگ به سرعت به نرخ همواره بالای03/1در 1323 و 1324 رسیده، پس از جنگ کمی تنزل کرده و به832در1326 و 1327 کاهش یافته، و در زمان بحران نفت دوباره به سرعت به اوج تازه1047در اواخرسال1332 رسیده بود.به این ترتیب روشنفکران میبایست حقوقشان را ده برابر بیشتر میکردند تا سطح زندگی سال1315 خود را حفظ کرده باشند.گرچه کارمندان یقه سفید در شرکتهای خصوصی پردرآمد افزایش حقوق چشمگیری داشتند، اما کارمندان دولت مجبور بودند برای گذراندن زندگی همواره مبارزه کنند.در این مبارزه، حزب توده با ایجاد زنجیرهای موثر از اتحادیههای کارمندی و کمک کارساز به آنان برای برخورداری از افزایش حقوق، نقشی حیاتی ایفا مینمود.
اگر طبقه متوسط جدید نقش مهمی در حزب توده ایفا کرد، نقش حزب توده در طبقه متوسط جدید نیز اهمیتی کمتر از آن نداشت. این حزب، روشنفکران و کارگران یقه سفید را در دستگاه حزبی گرد هم آورد.روزنامهها، مجلات و نشریاتش را متوجه روشنفکران کرد. انجمنهای حرفهای پدید آورد و در سال1325بیست و چهار اتحادیه کارمندی را به شورای متحده که از سوی«فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری» به عنوان« تنها سازمان کارگری اصیل در ایران» شناخته میشد را پیوند داد. از این گذشته، شورای متحده طی نه ماهه نخست سال1325 بالغ بر 160 اعتصاب موفق برای افزایش دستمزد ترتیب داد (آبراهامیان، 1387: 95).
نقش دولت در شکل گیری طبقه متوسط جدید در عصر پهلوی از این حیث مهم است که طبقه متوسط قشر تاثیر گذار بر سیاستهای نظام بوده و همواره در تحولات سیاسی- اجتماعی ایران نقش اساسی داشته است و طبق آمار موجود تعداد افراد فعال این طبقه تا یک سال قبل از انقلاب حدود8/1 ملیون نفر و 6/20 درصد کل نیروی کار میباشد. شرایط ساختاری پدرشاهی نوین رژیم محمد رضا شاه باعث میشد تا از سازماندهی و مشارکت گروهها و طبقات اجتماعی در فعالیتای سیاسی جلوگیری به عمل آید و طبقات اجتماعی به گونهای خودجوش و تحت تاثیر شرایط اجتماعی تکامل یابند.
در دوران محمدرضا شاه دو عامل عمده روند شکلگیری طبقات اجتماعی را تحت تاثیر خود داشت. نخست تلاش رژیم برای حفظ نظام سیاسی که عملاً با مشارکت طبقات اجتماعی تنافی داشت و دوم شرایط خاص بینالمللی و ورود اکثر کشورهای جهان در عرصه توسعه و نوسازی که موجب برانگیختن احساس جمعی طبقه متوسط جدید در ایران گردید. این شرایط دوگانه سیاسی- اجتماعی در فرآیند طبقهسازی، رژیم را با معضلات خاصی مواجه ساخت و عملا حکومت را واداشت تا در برخورد با طبقات اجتماعی سیلست دوگانهای اتخاذ نماید و بر مبنای حفظ نظام سلطنتی به مهار و کنترل طبقات اجتماعی اقدام نماید. مسئله این است که در مورد طبقه متوسط جدید سیاستهای نوسازی دولت از سویی سبب رشد این طبقه گردید و از سوی دیگر سبب تضعیف برخی طبقات و گروههای اجتماعی از جمله طبقه متوسط سنتی و بازار شد.
دولت پهلوی پس از کودتای1332 درصدد کنترل سیاسی شدید طبقه متوسط جدید برآمد زیرا به خودی خود از حمایت این طبقه بهرهمند نبود و در همین راستا فعالیت سیاسی اکثر روشنفکران ممنوع شد.استبداد داخلی و نفوذ بیگانه در حوزههای سیاسی و اقتصادی روند روبه رشد طبقات اجتماعی را ناموزون ساخت. در واقع رشد عمومی تجارت و گسترش دیوان سالاری باعث شد که طبقه متوسط جدید از معلمان، روزنامهنگاران، دیوان سالاران و دیگر پیشهمندان که از میان طبقه متوسط سنتی موجود بودند شکل بگیرد.
در زمینه کیفیت مشارکت اعضای طبقه متوسط جدید در ساخت قدرت سیاسی میتوان آنها را به دو گروه تقسیم کرد. بخش اعظم این طبقه را کارکنان دولت و حقوق بگیران تشکیل میدادند که همراه با کارکنان بخش خصوصی، محور اساسی طبقه متوسط جدید به شمار میرفتند. آنها خواستار دگرگونیهای سیاسی- اجتماعی بودند. بخش دیگر که در اقلیت بودند شامل اقلیتی از افراد میشد که منابع مختلفی از درآمد را در اختیار داشتند و موقعیتهای مهمی در سازمانها و دستگاههای اداری کشور اشغال میکردند و با شبکه نخبگان سیاسی مناسبات چندجانبه داشتند.
5. دیدگاههایی پیرامون طبقه متوسط جدید و نقشهای سیاسی-اجتماعی آن در دوران پهلوی
احمد اشرف وجود طبقه متوسط جدید را در ایران مسلم دانسته و آن را متاثر از نفوذ غرب و گسترش سریع آموزش و پرورش و رشد فزاینده بروکراسی میداند.از نظر او طبقه متوسط جدید از نسل نوین خانوادههای سنتی، حرفهمندانی که از خانوادههای طبقههای پایین هستند و عمدتا در پایین ترین ردههای طبقه متوسط قرارداشته و در مشاغلی مانند معلمی مدارس ابتدایی و متوسطه و تکنیسینی خدمت میکردند. وی رشد طبقه متوسط جدید را در دوران پهلوی ناشی از گسترش دیوان سالاری، تقاضای روزافزون برای تکنسین و مدیر در سطوح گوناگون بخشهای عمومی و خصوصی و گسترش سریع آموزش به سبک غرب میداند.
جلال آل احمد طبقه متوسط جدید در ایران را شامل روشنفکران میداند و معتقد است اغلب روشنفکران خواسته یا ناخواسته در خدمت رژیم پهلوی بودهاند. البته او برای روشنفکران مفهوم حداقل و حداکثر قائل است. حداقل کار فکری میکنند و حداکثر کسانی هستند که کمر به خدمت افراد محروم بسته و به مسئولیت زمانه آگاه هستند.
جیمز بیل مطالعات خود در این زمینه را در کتاب"سیاستهای ایران، گروهها، طبقات و نوگرایی" مطرح کرد.وی به منشأ و توسعه تاریخی طبقه متوسط جدید در ایران و خصوصیات اعضای این طبقه پرداخته و در تعریف طبقه متوسط جدید در ایران و خصوصیات اعضای این طبقه مفهوم اینتلیجنسیا، بوروکرات و حرفهای را به کار برده است.از نظر بیل طبقه متوسط جدید مرکب از افرادی است که قدرتشان به موقعیت شغلی متکی است و در جریان تحصیلات جدید مهارتهایی کسب کرده و به کار میبرند.
6. زمینه شکلگیری چالش دولت و طبقه متوسط جدید در دوران پهلوی دوم
در دوران محمدرضا شاه گرایش به نوسازی تحت تاثیر روند روبه رشد صنعتی شدن و مدرنیزاسیون در غرب و توسعه ارتباطات به صورت یک نیاز جهانی درآمده بود. روند نوسازی ضرورت توجه به کادر سازی برای تقویت صنایع روبهرشد و اداره نظام اداری کشور را تشدید نمود. این امر سبب شد نظام آموزشی کشور برای تامین نیروهای متخصص دگرگونیهای بنیادی نماید و نظام آموزش و آموزش عالی به سبک جدید گسترش یابد. ظهور طبقه متوسط جدید، متخصص و قدرتمند یکی از ملزومات عمده نوسازی به حساب میآمد.
از طریق گسترش آموزش نوین و تسریع آموزش به سبک غربی، بخش قابل ملاحظهای از بروکراتهای تحصیل کرده، حرفهمندان، اقتصاددانان، هنرمندان و نویسندگان تربیت شدند.در ابتدای سالهای1320 طبقه متوسط جدید که متاثر از گسترش آموزش نوین بود، امکان رشد یافت.این طبقه به ویژه روشنفکران با شروع اندیشه مدرنیسم در ایران فرصتهای مناسبی برای مشارکت به دست آوردند، به طوری که بعد از سقوط رضاشاه اتحادیههای کارگری شکل گرفت.
لذا زمینه شکلگیری چالش بین دولت و طبقه متوسط جدید را میتوان ناشی از تناقضات آشکار مدرنیسم با ساخت حکومت و نیز آموزش و تربیت طبقه متوسط جدید به سبک غربی دانست. پدیده مدرنیسم و ملزومات آن یک عامل محرکه قوی در ایجاد تنش بین دولت و طبقه متوسط جدید محسوب میشود.
در واقع سبک تجدد خواهی پهلوی، فرصتهای مادی جدیدی را در اختیار طبقه متوسط تحصیل کرده و غیر مذهبی قرار میداد اما روشنفکران را از لحاظ سیاسی محدود میکرد. انجمنهای مستقل شغلی و صنفی بعد از کودتای28 مردادبرچیده شدند و تنها انجمنهای سازمان یافته به دست دولت، اجازه فعالیت یافتند.
7. نظریات مختلف پیرامون چیستی انقلاب
گرچه در رشتههای مختلف علوم، اعم از اسلامی، تجربی، اجتماعی، سیاسی، فلسفی و اقتصادی، از واژه انقلاب استفادههای گوناگون و برداشت های متفاوت شده است ولی همگی به یک ریشه برمیگردند. لذا ما در اینجا هم به معنای لغوی انقلاب و هم به معنای اصطلاحی آن اشاره میکنیم:
انقلاب در لغت معادل با معانی زیر معنا شده است: حالی به حالی شدن، دگرگون شدن، برگشتن، تغییر و تحول و تغییر کامل و مشخص در چیزی است و در اصطلاح در طول تاریخ هر متفکری به فراخور برداشت خود از انقلاب، آن را به گونهای تعریف کرده که در همه آن تعاریف معنای لغوی آن ملحوظ گردیده است، لذا از نظر فلسفی، انقلاب در عناصر به معنای تبدیل صورتی به صورت دیگر میباشد.
از نظر ساموئل هانتینگتون انقلاب یک حرکت مردمی در جهت تغییر سریع و بنیانی در ارزش ها و باورهای مسلط نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روشها و فعالیتهای حکومتی یک جامعه همراه با خشونت داخلی میباشد.
در فلسفه سیاسی انقلاب با دو دید متفاوت نگریسته میشود. انقلاب به مفهوم سیاسی آن بیشتر به جانشینی ناگهانی و شدید گروهی که حکومت را در دست نداشتهاند، به جای گروه دیگری که قبلاً قدرت سیاسی و اداره کشور را در اختیار خود داشتهاند، گفته میشود. بدین ترتیب دست به دست شدن قدرت سیاسی به طور ناگهانی، نام انقلاب به خود میگیرد؛ ولی از آنجا که هر نوع دست به دست شدن قدرت حتی بر اساس یک توافق، انقلاب نامیده نمیشود، لازم دیده شده که در تعریف فوق چاشنی اعمال خشونت و زور گنجانیده شود و تعریفی به این مضمون ارائه گردد:
«انقلاب دگرگونی بنیادی در همه زمینههای اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و به ویژه سیاسی است، نسبت به آن چه بیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است؛ و این دگرگونیها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش میآید و کمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با کارهای خشونت آمیز و ویرانگی و خونریزیها همگام میباشد».
8. چگونگی ایفا نقش طبقه متوسط جدید در روند شکل گیری انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی را باید به مفهومی گستردهتر و برتر از آنچه که در تعریف انقلاب گفته میشود مورد مطالعه قرار داد؛ زیرا در عین اینکه بسیاری از این تعریفها منطبق بر انقلاب اسلامی است، ولی در این رابطه جامع و مانع نیستند.
چارچوب نظری و پیامدهای تجربی مطالعه اخیر ما را به این نکته رهنمون میسازد که نیروهای اجتماعی دستاندرکار انقلاب، یکی از نمونههای ائتلاف شهری، مردمی و چندطبقه بودهاند.
روند تحولات اوایل دهه1350، در ظاهر نشاندهنده سرکوب جریانهای مبارز و مخالف رژیم و تثبیت نفوذ و سلطه آمریکا بود، در حالی که ارکان حکومت مستبد و فاسد در حال لرزش و شکاف بود. در سال1355 با انتخاب کارتر و دگرگونی در سیاست خارجی ایالات متحده، فشار داخلی و خارجی بر رژیم محمدرضا شاه تشدید شد؛ به گونهای که بسیاری از سیاستهای رژیم پهلوی دستخوش تغییر گردید.
بعد از کودتایی که علیه مصدق صورت گرفت، شاه بنا به توصیههای دولت ایالت متحده شرکت ملی نفت ایران را که بر اساس قانون ملی کردن صنعت نفت در سال 1330تشکیل شده بود، لغو نکرد.این شرکت از سال1336 قراردادهایی را برای اکتشاف نفت خارج از مناطق متعلق به کنسرسیوم نفت کشورهای غربی به شرکتهای کوچک و مستقل آغاز کرد. اولین قرارداد از این دست با شرکت ایتالیایی بینالمللی هیدروکربن((Ente Nazional Idrocaburi منعقد گردید.طبق این قرارداد 75 درصد سود به شرکت ملی نفت ایران میرسید که در مقایسه با 50درصدسودی که توسط کنسرسیوم که از8 شرکت نفتی معتبر آمریکایی، بریتانیایی، فرانسوی و آلمانی تشکیل میشد، پیشرفت قابل توجهی بود.
محمدرضا شاه در دهمین سالگرد انقلاب سفید در دی ماه1352اعلام کرد که شرکت ملی نفت ایران تمامی اختیارات و امتیازات کنسرسیوم نفتی کشورهای غربی را که در ایران مشغول به کار هستند، به دست خواهد گرفت.بدین سان، بعد از بیست و دو سال اجرای لایحه ملی کردن نفت که مجلس تحت فشار افکار عمومی آن را به تصویب رسانده بود، توسط پادشاهی انجام میشد که اکنون بیش از پیش به غرب نزدیک شده بود.
در جنگ اعراب و اسرائیل در مهر1351، سازمان کشورهای عرب صادرکننده نفت، صدور نفت را به کشورهایی که به اسرائیل کمک میکردند تحریم کرده و بدین ترتیب، زمینه لازم برای افزایش شدید قیمت نفت آماده شد. به این وسیله، شاه به طور جدی سطح برنامه پنجم(سالهای1356-1352) را ارتقا بخشید و بازار اقتصادی و نظامی را بسیار گرم کرد.رشد سالانه که در دوره سالهای52-1342 بین 5/4 و 3/15 درصد در حال نوسان بود، به یکباره در سال1353 به 34 درصد و در سال1354 به42درصد افزایش یافت.تورم نیز رشد کرد و به میزان سالیانه 30 تا 35درصد بالغ شد. در همین دوره، طبقه متوسط مدرن با جمعیتی بالغ بر650000 نفر در مقایسه با نسل قبل خود به دو برابر افزایش یافته بودند.این طبقه شامل304000 کارمند دولتی، 208000 معلم و 61000 متخصص و مدیران کارمند بود.آنان مجموعا 5/6 درصد کل نیروی کار10 ملیون نفری را تشکیل میدادند.
این افزایش ناگهانی قیمت نفت، در حالی که فرصت بیسابقهای برای هیئت حاکم بود، به دلیل فساد قدرت تبدیل به زمینهای برای افزایش تهدید بر ضد رژیم شد.افزایش فاصله طبقاتی، تورم شدید، تشدید وابستگی به نفت و تضعیف کشاورزی، بخشی از آثار فساد ناشی از درآمدهای فوقالعاده نفتی بود.
از اواسط دهه1350 افسانه اقتدار و آسیب ناپذیری نظام، در فضای نوین بین المللی از جمله حقوق بشر کارتر و اعمال فشار جهت تعدیل کنترلهای پلیسی از سوی مجامع بینالمللی چون سازمان عفوبینالملل و کمیسیون حقوق بشر محو شد. به لحاظ داخلی نیز بروز بحران اقتصادی به شکل تورم، مطالبات روبه رشد طبقات و گروه های مختلف اجتماعی در استقرار فضای باز سیاسی و سهیم شدن در قدرت سیاسی، نقش کارساز سیاسی، فرهنگی برخی از جریانات فکری و روشنفکران مذهبی چون دکتر علی شریعتی در آگاهی نسل جوان، ترویج بازگشت به خویشتن خویش، بهرهگیری از آموزههای اسلامی، انقلابی و دمیدن روح شورشیگری و بالاخره ناتوانی ارتش و نیروهای امنیتی در سرکوب مردم بیش از پیش بحران را در ساختار قدرت سیاسی آشکار ساخت.
شاه در اواخر سال1355، به اطمینان اقبال عمومی مردم از سیاستهایش در کشور، احساس امنیت میکرد. بنابر این، وی میبایست پیشنهادهایی را برای حکمرانی خویش، مخصوصا اگر آنها توسط واشنگتن منبع اصلی تسلیحات نظامی ایران برای افزایش بنیه نظامی که از سال1351آغاز شده بود دیکته میشدند، ارائه میکرد. انگیزه به گوش گرفتن نظرات کارتر در مورد اجرای حقوق بشر اکنون بیش از زمانهای دیگری وجود داشت چرا که بیتوجهی به آنها دریافت مجدد اسلحه از آمریکا را به خطر میانداخت.اینها همه عواملی بودند که شاه را به کمتر کردن فشار بر دستگاه دولتی رهنمون میکرد.
برای کاهش موج مخالفتها، شاه اجرای یک ژست نمایشی را لازم دید. وی نخست وزیر هویدا را در کاخ سلطنتی به کار گمارد و جمشیدآموزگار یک تکنوکرات51ساله را جایگزین وی کرد.آموزگار که رهبر شاخه «لیبرال پیشرو» حزب رستاخیز بود خواهان درمان اقتصاد کشور برای پایین آوردن تورم و جبران کمبودها و کاهش فشار حکومت بر جامعه بود. آموزگار برای کاهش تورم و کسری بودجه سرسامآور، تسهیلات اعتباری را محدود کرد و بودجه برنامه پنجم را از طریق کم کردن یا حذف بسیاری از برنامههای صنعتی و پروژههای ساخت و ساز کاهش داد. وی افزایش حقوق را محدود کرد و پرداخت پاداشهای مرسوم را به کارمندان و کارگران لغو کرد. در نتیجه، تورم از 30 درصد تا35 درصد در سال1356، به7درصد در سال بعد کاهش یافت. اما از سوی دیگر، رشد اقتصادی نیز از 14 درصد در سال1356، یه 2درصد در نیمه اول سال1357کاهش یافت.ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که برای کارگران و کارمندان، لغو پاداش سالیانه زمانی رخ داد که نظارت ساواک بر اتحادیههایشان کاهش یافته بود.
پس از این افرآیند و در پی جابهجایی نخست وزیران، عقب نشینی دولتهای آموزگار، شریف امامی، ازهاری و بختیار در برابر خواستها و استمرار و فراگیری تظاهرات، راهپیماییها و تحصنها از نیمه دوم سال1356 و برجسته شدن نقش امام خمینی(ره) در رهبری و هدایت جنبش و تحت الشعاع قرار گرفتن دیگر فعالین سیاسی در برابر قاطعیت و نفوذ کلام حضرت امام خمینی(ره)، اوضاع و احوال کشور را به موقعیت برگشت ناپذیر22بهمن1357 و پیزوزی انقلاب اسلامی رهنمون گشت.
ذکر این نکته ضروریست هرچند ممکن است در یک دوره طولانی، زمینهها، علل و عوامل وقوع یک انقلاب شکل گرفته، انقلابی آغاز گردد و از آن پس نیز رهبری آن انقلاب، آرمان انقلابی، شعارها و اهداف انقلاب کارکردهایی انجام دهند که در سرنوشت نهایی مسئله، اهمیت دارد، اما جدا کردن این دو مرحله از یکدیگر اشتباه است.برخی نظریه پردازان بدون توجه به ارتباط منطقی تنگاتنگ بین این دو مرحله، دچار خطای فاحش تحلیلی شدهاند.
نکته در خور توجه اینکه انقلاب زمانی اتفاق میافتد که تودهها مسیر جریانهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی جامعه را با محتویات ذهنی، ارزشها و باورهای خود در تعارض مییابند؛ ارزشها و باورهایی که ممکن است در مسیر تاریخ یک کشور شکل گرفته باشد.از اینرو، برای مشخص کردن عامل اصلی وقوع انقلاب، باید به اقدامات حکومت و نقش فرهنگ و ارزشهای عمومی به منزله یکی از عوامل اصلی نیز توجه کرد. به هر حال هر انقلابی تحلیل خاص خودش را میطلبد و انقلاب اسلامی نیز ویژگیهای خاصی دارد که بسیاری از نظریههای متقدم قابلیت تبیین آن را ندارند و نمیتوانند آن را توضیح دهند.
9. نتیجهگیری
انقلاب اسلامی ایران افزون بر اینکه تحولی بنیادی در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است، انقلابی دینی بر پایه تفکر شیعی میباشد که آن را از سایر انقلابها جدا میسازد.در واقع به دلیل همین ویژگی این انقلاب است که بسیاری از نظریهپردازان موجود موفق به تحلیل درست این انقلاب نشدهاند.
در واقع انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلابهای بزرگ جهان، از یک ویژگی بارز و برجسته برخوردار است که آن را از انقلابهای دیگر متمایز میسازد و آن نقش دین و باورهای برخاسته از مذهب در رخداد آن است؛ پس واقعیت این است که تا جایگاه دین و نقش برانگیزنده آن در تودههای دارای باور دینی استوار، تبیین و تقویم نگردد، جستار در انقلاب اسلامی ثمر بخش نخواهد بود.
رژیم پهلوی که از بطن جامعه ایران نجوشیده بود و نمایندگی اقشار و طبقه خاصی را بر عهده نداشت، به همین دلیل مشروعیت رژیم از بطن جامعه مدنی به دست نیامده بود و رژیم اساساً خود را از طبقات و اقشار اجتماعی بینیاز میدید. سیاستهای نوسازی که از دوران رضا شاه آغاز شده بود منجر به رشد طبقه متوسط گردید، از سوی حکومت محمدرضاشاه تشدید شد. ظهور طبقه متوسط جدید، متخصص و قدرتمند یکی از ملزومات عمده نوسازی به حساب میآمد. اما در روند نوسازی بنا به دلایلی طبقه متوسط جدید همواره در تقابل با رژیم قرار داشت که بیتوجهی به طبقه متوسط جدید در روند نوسازی و رفع محدودیت از ساختار سیاسی، وجود خفقان سیاسی و تشکیل گروههای سیاسی مخفی و نیمه مخفی متشکل از طبقه متوسط جدید و عملکرد حزب رستاخیز ملت ایران در بیگانه سازی هرچه بیشتر طبقات متوسط جدید از حکومت و ساختار پدرشاهی نوین قدرت که با ظهور و قدرت یابی طبقه متوسط جدید مخالف است، بهرهگیری از آموزههای اسلامی-انقلابی، ناتوانی ارتش و نیروهای امنیتی در سرکوب اعتراضات و پذیرش نقش امام خمینی(ره) در رهبری این طبقه رامیتوان از اصلیترین علل تقابل طبقه متوسط جدید و نقش آفرینی موثر در روند شکلگیری انقلاب اسلامی دانست.
10. منابع
- آبراهامیان، یرواند(1378)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری، محسن مدیرشانهچی، تهران، نشر مرکز.
- آلاحمد، جلال(1341)، غرب زدگی، تهران، انتشارات قلم.
- اشرف، احمد(1359)، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران دوره قاجاریه، تهران، انتشارات زمینه.
- پزشکی، محمد؛ حسینی زاده، سید محمد علی؛ حقیقت، سید صادق؛ فراتی، عبدالوهاب؛ ملکوتیان، مصطفی (1381).انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، قم، دفتر نشر معارف.
- دیلیپ، هیرو(1386)، ایران در حکومت روحانیون، ترجمه محمدجواد یعقوبی دارابی، تهران، انتشارات باز.
- زارع، عباس(1379)، آخرین انقلاب قرن، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول.
- طاهری، حبیبالله(1369)، انقلاب و ریشهها، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
- طلوعی، محمود(1370)، داستان انقلاب، تهران، نشر علم، چاپ دوم.
- عمید زنجانی، عباسعلی(1372)، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، انتشارات کتاب طوبی،چاپ چهاردهم.
- عیوضی، محمد رحیم؛ هراتی، محمد جواد(1391)، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی، قم، دفتر نشر معارف.
- فارسی، جلالالدین(1368)، فلسفه انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول.
- فوران، جان(1392)، مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا.
- مقصودی، مجتبی؛ عیوضی، محمد رحیم؛ امینی، علیاکبر و دیگران(1386)، تحولات سیاسی اجتماعی ایران57-1320، تهران، انتشارات روزنه، چاپ چهارم.
- ملکوتیان، مصطفی(1393)، زمینهها، عوامل و بازتاب جهانی انقلاب اسلامی ایران رهیافت فرهنگی، قم، دفتر نشر معارف با همکاری سازمان چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم.
- منصوری، جواد(1392)، آشنایی با انقلاب اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، چاپ نهم.
- نصری، محسن(1391)، ایران؛ دیروز، امروز، فردا، قم، دفتر نشر معارف، چاپ ششم.